
خسته شدم مثه یه بازیکن فوتبال که ده تا بازی تو ده روز اونم نود دقیقه ای بازی کرده باشه...
ولی من که فوتبالیست نیستم...خستگی من از چیزای دیگه ایه...
از بی مهریای روزگار خسته شدم...
یکی از دوستای صمیمیم می خواد با عشقم دوست شه من نمی تونم کاری کنم...
این روزا ناجور معتاد اینترنت شدم...روزی چهار پنج ساعت توش چرخ می زنم یا اهنگ گوش می کنم...
کلاس زبانمو ول کردم...بد موقع بود...اصلا باهاش حال نمی کردم...
حتی دیگه با دوستام زیاد نمیرم بیرون...
نمی دونم دیگه چی بگم...دختر عموهام دارن دیوونم می کنن...ولی دلم به یه چیزی خوشه...کاری بهشون ندارم...
چند روز دیگه جشن عقد عمومه...به من سپرده براش آهنگ شاد دانلود کنم...منم همین کارو کردم...
فردا کلاس فیزیک دارم...اصلا نمی تونم یه ذره بخونم...
خسته شدم...
خسته ی خسته ی خسته...
خدایا خودت به داد هممون برس...کمکمون کن...
خداااا . . .
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: نوشته های نقابدار، دل نوشته، ،
:: برچسبها: خسته شدم, خستگی, خسته ام, خسته, خدا, خدایا, دل نوشته, نقابدار تنها, نقابدار, درد دل,
